ا مروز اول مرداد ماهه و من دومين باره كه توي اين ماه گرم روزه ميگيرم و شكر خدا هنوز هم نفس دارم! درست يادمه سري اول دزفول بودم و ظهر كه ميشد از آسمان آتيش مي باريد و تا عصر هيچ كس جرائت بيرون آمدن از اتاق را نداشت!

ت وي اتاق هم يك كولر گازي مدام در حال كار بود و هوا را براي زندگي قابل تحمل ميكرد! البته اين فقط مال وقت هايي بود كه كاري نداشتيم و مي توانستيم استراحت كنيم و اما…
ب يرون زندگي ادامه داشت حتي زير آتيش جهنم! اگر جايي مي رفتيم اكثر اوقات قسمت بار وانت سوار مي شديم و بايد صورتمان را با چيزي مي پوشانديم تا باد صورتمان را نسوزاند! آنروزها من كمتر ماشيني ديدم كه كولر داشته باشد و آن هم مخصوص از ما بهتران بود و ما فقط نگاهش مي كرديم و از كنارش رد ميشديم! من هيچ وقت به داشته كسي حسودي نكردم تا حالا! خدا به هر كي خواسته داده و از هر كي خواسته گرفته! اگر داده امتحان بود و اگر گرفته امتحان! مگر نه اينكه اين چند روزه دنيا دار امتحانه؟ البته ما هم انسانيم و هميشه به صراط مستقيم نيستيم و براي همين بعضي وقت ها كم مي آوريم و بايد آن مواقع كمي بيشتر خويشتن دار باشيم.
ه ميشه كلاس اولي ها امتحان كتاب هاي كلاس اول را ميدن و كلاس پنجمي ها هم امتحان كتاب هاي كلاس پنجم! من به ياد ندارم كسي بخواد وقت خودش را هدر بده و براي كلاس پنجمي ها از كتاب كلاس اولي ها امتحان بگيره!؟
خ لاصه اينكه خدا از هر كسي بقدر وسعش امتحان ميگيره و بايد هوشيار باشيم و بدانيم كه اين امتحان در حد توان ما بوده و بايد از پسش در بيائيم.
ح ال با همه اين حرف ها خواستم بگم با اينكه هوا گرمه و روزها خيلي طولاني هستن و بعضي هامون سني ازمون گذشته اما خدا بهتر ميدانسته كه حد تحمل مان چقدره و بيشتر از توانمان ازمون تكليف نمي خواد … فقط همين
[ موضوع ] :
دستهبندی نشده
[ برچسب ها ] :